وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

نام این آتش ، تنها عشق بود
و عمری که داشت زیر سایه ی این سه حرف
رو به زوال می رفت

هزاران هزار نیستی در این سه حرف
هزاران ترک شدن در سه حرف
نامش تو بود
و اگر می ماندی ، ما می شد

مرا ببخش
نباید دوستت می داشتم

جمال ثریا
ترجمه‌ : سیامک تقی زاده

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۸
ad min

 

بانو! همه ی ترانه ها قربانت

این جان بلا گرفته سرگردانت

چشمان من این دو دربدر می ترسند

از آن دو پلنگ خفته در چشمانت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۸
ad min

دوباره پاییز

اما نه ((فصل خزان)) زرد!

دوباره پاییز

اما نه فصل اندوه و درد!

دوباره پاییز

فصل زیبای سادگی

دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی . . .

 

..................

 

شعر جدایی پاییزی

همره باد سر پاییزی سرنوشت من و و تو گشته جدا

رهسپاری عشق من اکنون میسپارم تو را به دست خدا

 

 

..........................

 

 

بهترین شعر پاییزی

شاخه با ریشه خود حس غریبی دارد

باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد

غنچه شوقی به شکوفا شدنش نیست

با خبر گشته که دنیا چه فریبی دارد

 

.......................

 

 

شعر شاعرانه پاییزی

بـهــــار مـــن! بــپــذیــرم بــه شــعـر  پـایـیــزی

غــزل غـــزل بــه فــدایت اگـرچــه ناچـیز است

هنــوز بــوی تـــو دارد هـــوای شــعــر و غـــزل

خوشـا که شعـر تو هـمـچون شکـوفه نوخیز است

 

.............................

 

شعر کردی پاییزی

چنی غمگین،چنی دلگیر پاییز

گلومه بغض غم میگیره پاییز

غروبی سیر ا داغش گیره کردم

که گلباخی ا باغا میره پاییز

 

.................

 

شعر باران پاییزی

نیمکت چوبی کهنه نم گرفته زیر بارون

زیر سقف بی قرار شاخه های بید مجنون

ابر بی طاقت پاییز مثل من چه بی ستارست

مثل من شکسته از این نامه های پاره پارست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۶
ad min

شرمنده ایم! عاشق و دلداده نیستیم

باید قبول کرد که آماده نیستیم

 

گیرم قسم به اسم شما کم نمی خوریم!

خلوت نشین گوشه ی سجاده نیستیم

 

گیرم پیاده راه بیفتیم سمتتان

در طول سال، مرد همین جاده نیستیم!

 

دربند شهوت سگ نفسیم و سالهاست

قادر به پاره کردن قلاده نیستیم

 

افتادگی نشان «بلوغ» و «نجابت» است

طفلیم و نانجیب! که افتاده نیستیم

 

دل هایمان سیاه ترند از لباسمان!

حاضر به مست کردن بی باده نیستیم

 

شیطان اگر که سجده به انسان نکرد و رفت

فهمیده بود مثل خودش ساده نیستیم!

 

عمری ست زیر بیرق تان سینه می زنیم

اما دریغ و درد که آزاده نیستیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۵
ad min

در ازل بود که خون از جگرم کام گرفت

بارش ابر ز چشم ترم الهام گرفت

 

آه از ناحیه ی حنجر من پیدا شد

نوح از نوحه ی من بود چنین نام گرفت

 

روزگاری است فقط خواب و خوراکم گریه است

سر و سامان مرا بازی ایام گرفت

 

هرگز ای کاش نمی زاد مرا مادر من

بسکه اندوه و مصیبت به پر و پام گرفت

 

سی چهل سال دلم سوخت...دلم سوخت...ولی

خبر حرمله آمد کمی آرام گرفت

 

کربلا – عمه ی من گفت – فقط زیبایی است

دل ما بیشتر از غائله ی شام گرفت

 

آی مردم بنویسید به تاریخ دمشق

زهر...نه ، جان مرا سنگ لب بام گرفت

 

پشت دروازه ی ساعات مرا دار زدند

و یهودی به سرم چوبه ی اعدام گرفت

 

چشمش افتاد به ما پیرزنی ، از حرصش

کاروان را وسط کوچه به دشنام گرفت

 

پنجه ای که به سر و روی حسین چنگ کشید

موی ناموس مرا در ملأ عام گرفت

 

خواهرم در وسط هلهله ها گیر افتاد

آن قدر همهمه کردند که سرسام گرفت

 

گوشواره ، زر و خلخال ، لباس ، انگشتر

هر کسی سهمیه ای زین همه اقلام گرفت

 

هر که یک روسری از اهل حرم غارت کرد

قد وزن سر عباس من انعام گرفت

 

ما گرسنه جلوی جمع نشستیم و یزید

سر دق دادن ما مجلس اطعام گرفت

 

خواست آزار دهد ، برد سر بابا را

یک به یک روبروی دیده ی ایتام گرفت

 

چشم نامحرم و اظهار کنیزی که گذشت

کار با ظرف می و چوب، سرانجام گرفت

 

خیزران خواست بگیرد جلوی قرآن را

قیصر روم ولی مسلک اسلام گرفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۴
ad min

زندگی سهمی از این دنیاست می دانی تو هم
لذّت مُردن بِه از اینهاست می دانی تو هم

از زمین و آسمان اصلاً خدا شاکی نبود
رَدِ پایِ آدمی اینجاست می دانی تو هم

شهوت حوّا کشانیده ست ما را روی خاک
سیب و گندم همچنان زیباست می دانی تو هم


چشم دل بُگشای و بردار از "سرابِ " عمر چشم
چشمه ی حسرت تعفن زاست می دانی تو هم

گولِ شیطان را نمی خورد آدم آدم بود اگر
چشم حق بین حیف نابیناست می دانی تو هم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۳
ad min

آنشب که باران بند آمد تصمیم کبری سرسری بود
اما کسی هرگز نفهمید کبری به فکر دیگری بود

آن روزها ما بچه بودیم در آرزوی کیف تازه
کبری به فکر زنده مانی شامش فقط یک بربری بود

انشای علم و فقر و ثروت ما را جدا کرد از حقیقت
آن مرد با اسب آمد اما بیچاره کارش نوکری بود

در یک زمستان غم انگیز در گرگ و میش فصل یغما
بر گله زد صد گرگ وحشی در ذات چوپان چاکری بود

از ریزعلی باید بپرسم پیراهنش را با چه عقلی
آتش زد آیا مارک هم داشت؟یاکه شبیه پادری بود

تکه پنیر پیر زن را زاغ سیه دزدیده بود و
بدنام آن شعر دبستان روباه پیر و لاغری بود

امروز می فهمم که دارا مدیون جیب مادرش بود
سارا هم از درد نداری در حسرت یک روسری بود

با خط خوش دیشب نوشتم صدبار بابا نان ندارد
صبحانه هم حتی نخوردم چون دستهایم جوهری بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۲
ad min

 خداحافظ ای ناشر دفتر درد

خداحافظ ای دوری ام در دلت سرد

خداحافظ ای صاحب این دل من

تو را می سپارم به این خالق تن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۱
ad min

گشاده دست باش ،جاری باش ،کـمک کن  (مثل رود)

باشفقت و مــــهربان باش  (مثل خورشید)

 اگرکسی اشتباه کردآن رابه پوشان  (مثل شب)

وقتی عصبانی شدی خاموش باش  (مثل مرگ)

متواضع باش و کبر نداشته باش  (مثل خاک)

بخشش و عــفـو داشته باش  (مثل دریا )

اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آینه )


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۸
ad min

هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست .

الهی قمشه ای

§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§

 

در زندگی مهم این  نیست که به ایده آل زندگی تان برسید بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید .

الهی قمشه ای

§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§§

 

حوال پرسی های ما بصورت تعارف درآمده و سریع تمام می شود ولی وقتی می گوییم حال تو چطوره؟ یعنی واقعاً دلم می خواهد بدانم و می خواهم بیایم در زندگی تو و بدانم چه نیازی داری؟ ما اگر واقعا حال هم را بپرسیم خیلی ازمشکلات حل می شود.

الهی قمشه ای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۸
ad min