وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

۴۶۶ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

 
تو که راهی شدی نمی دانی،معنی بی قرار یعنی چه..

مثل یک ماهواره ی تنها ، گـــم شدن در مدار یعنی چه..

حمله ی لشکر غزل دیدی؟،امشب از حس شعر لبریزم

غرق آرامشی نمی فهمــی، لحظه ی انفجار یعنی چه..

می روی سمت یک فراموشی..،چمدانی گرفته ای در دست..

شاعـــری بی قــــرار می فهمد ، سوت تلــخ ِ قطار یعنی چه..

با صدای رسا که می خندی،بنده مسئول خنده ها هستم

بی خیالـــی تو و نمی فهمــی ، شانه ی زیر بار یعنی چه..

دل من را زدی بـــه دریاهــا ، دل دریـــا ندیده ی ترســـو

چشم دریایی ات به من فهماند،آبی بی گدار یعنی چه..

مدتـــی می شود پـــر از دردم، مثل یک سال پیش حال خودت

تو خودت هم که خوب می دانی،قرص..روزی سه بار یعنی چه..

آه!با میله های مواجی، چشم های تو در محاصره است

مژه هایت به من نشان دادند،آسمان در حصار یعنی چه...

محمد شریف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۳
ad min

روزی نو

آغازی نو

جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟

تا در سپیده های تو پهلو گیرم

عطر گل شب بو کجایی؟

دلم می خواهد

چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی

آسمان آب شده در تنگ بلورین من

موجی کف بر لبم

که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم

و لب پر زنان به بستر خود می روم

بی آنکه تو را ببینم

روزی تو

آغازی نو

جغرافیای خانه ی من، کجایی؟

 

شمس لنگرودی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۳
ad min

شبیه اسب درونم دوباره رم کرده

ببین نبودی و وحشت چه با دلم کرده

 

به لطف قوزم و مویی سپید بعد از تو

شدم چو شاخه ی خشکی که برف خم کرده

 

نپرس از تب و لرزم،نگو چه با من کرد

همان که زلزله با خانه های بم کرده

 

شب است و آینه جغدی کشیده است از من

دو چشم بهت زده،صورتی ورم کرده

 

تو نیمه ی من و من جسم جان به لب شده ام

که روح پر تب و تابش به او ستم کرده

 

بیا ببین که چه آشی برای من پخته

همان کسی که برای تو چای دم کرده

 

جواد منفرد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۲
ad min

مزرعه دار

کنار گاری خرمن

دراز به دراز افتاده

تو گویی هزار سال مرده است

 

کلاغی برای پراندن نیست

مترسکی برای ترساندن نیست

با خود فکر میکنم

آیا همچنان

به مزرعه ای که چیزی تهدیدش نمی کند

و چیزی مراقبش نیست

می توان مزرعه گفت؟

 

احسان افشاری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۰
ad min

آشفته دلان را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد

 

هرگز مژه برهم ننهد عاشق صادق
آنرا که به دل عشق بود خواب نباشد

 

در پیش قدت کیست که از پا ننشیند
یا زلف تو را بیند و بیتاب نباشد

 

چشمان تو در آینه ی اشک چه زیباست
نرگس شود افسرده چو در آب نباشد

 

گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد

 

مهدی سهیلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۴۸
ad min

کاش قد دوست داشتنم بودم
آنقدر که باران مى گفتى مى باریدم
سردت بود مى پوشاندم و
گرمت که مى شد
ابرى
سایه بر سرت مى شدم
آنقدر که دستم به ماه مى رسید
خواب که مى گفتى
شب مى کردم
و به آفتاب
که هر وقت که مى خواستى
صدایش مى کردم و
پنجره ات را روز مى کردم

کاش قد دوست داشتنم بودم
آن قدر که صدایم مى کردى
دستم را دراز مى کردم
دستت را دراز مى کردى
آن قدر که دوستم داشتى
مرا به نام کوچکم
صدا مى کردى

افشین صالحى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۴۷
ad min

بدون تو گریستم

تمام شب ها را

تمام روزها را

نمی توانم برای تو سالگردی بگیرم

تمام تاریخ عزادار توست

تمام روزها

خورشید را ندیدم بعدتو

پشت ابرها مانده بود

مرا هم بسوی خودت دعوت کن

زمین یخ کرده است

مردم سالهاست صبح را ندیده اند

تا اشکهای من هست

دریاها خروشانند 

 
نزار قبانی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۵
ad min
در رگ غیرتِ من خواب ندارد اثرت 
گم شده نیمه شبم را هوس در به درت 
 
مثل یک کشور اشغال شده بی تردید 
ترسم این است به این خاک نیافتد گذرت 
 
آدم برفی ِ از روز و شبش نا آگاه 
دگمه ای روی زمین است نیاید خبرت 
 
با خودت تا به کجا می کشی ام دیوانه 
سایه ای بی کس و کار است دلم پشت سرت 
 
زخم بیگانه ندارد به شعورم اثری 
نخریدم به تن و جان خودم جز خطرت 
 
چشم در چشم تو خود باختنم مشهود است 
عشق بازی تو و مردم صاحب نظرت 
 
خاک عالم به سر سلسله ی شاعر ها 
تا نپیچد نفس غیر به عطر سحرت 
 
دور تو آینه بندان شده از بخت بدم 
آخرین دوره شده دل نشکستن هنرت 
 

سیدمهدی نژادهاشمی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۵
ad min

 

خسته ام از آرزوها؛ آرزوهای شعاری

شوق پرواز مجازی؛ بالهای استعاری

لحظه های کاغذی را؛ روز وشب تکرارکردن

خاطرات بایگانی ؛ زندگی های اداری

آفتاب زرد وغمگین؛ پله های رو به پایین

سقفهای سرد و سنگین؛ آسمانهای اجاری

با نگاهی سرشکسته؛ چشمهایی پینه بسته

خسته از درهای بسته؛ خسته از چشم انتظاری

صندلیهای خمیده؛ میزهای صف کشیده

خنده های لب پریده؛ گریه های اختیاری

عصر جدولهای خالی؛ پارکهای این حوالی

پرسه های بی خیالی؛ نیمکتهای خماری

رونوشت روزها را؛ روی هم سنجاق کردم

شنبه های بی پناهی؛ جمعه های بی قراری

عاقبت پرونده ام را؛ با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزی؛ باد خواهد برد باری

روی میز خالی من؛ صفحه ی باز حوادث

در ستون تسلیتها؛ نامی از ما یادگاری

 

  قیصر امین پور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۴
ad min
 
چه رفته است که امشب سحر نمی آید؟
شب فراق به پایان مگر نمی آید؟
 
جمال یوسف گل چشم باغ روشن کرد
ولی ز گمشده من خبر نمی آید
 
شدم به یاد تو خاموش، آنچنان که دگر
فغان هم از دل سنگم به در نمی آید
 
تو را بجز به تو نسبت نمی توانم کرد
که در تصور از این خوبتر نمی آید
 
طریق عقل بود ترک عاشقی دانم
ولی ز دست من این کار برنمی آید
 
بسر رسید مرا دور زندگانی و باز
بلای محنت هجران بسر نمی آید
 
منال بلبل مسکین به دام غم زین بیش
که ناله در دل گل کارگر نمی آید
 
ز باده فصل گلم توبه میدهد زاهد
ولی ز دست من این کار برنمی آید
 
دو روز نوبت صحبت عزیز دار رهی
که هر که رفت از این ره دگر نمی آید

از : رهی معیری

 


چه رفته است که صبحی دگر نمی آید
" شب فراق به پایان مگر نمی آید؟ "

کجاست اهل دلی تا دعا کند، قدری
که از دعای چو من هیچ اثر نمی آید

هزار مرتبه در را زدم ولی افسوس
کسی به دیدن من پشت در نمی آید

نسیم های فراوان رسیده تا کنعان
ولی ز یوسف من یک خبر نمی آید

ز غربتم چه بگویم؟که سایه ام حتی
گذشته از من و از پشت سر نمی آید

هنوز می طلبد قلب من تو را ای عشق
اگر چه از تو به جز دردسر نمی آید

درخت خشکم و می دانم اینکه در آخر
برای دیدن من جز تبر نمی آید


#رضا_خادمه_مولوی 

 

با تشکر از آقای امید پیرهادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۳۳
ad min