وقتی کنار یاد توام یار باصفا/محمدعلی رضاپور
عشق تو را بر عاطفه¬ام قاب می-کشم
دل را از عشق¬های دگر، آب می-کشم
وقتی کنار یاد توام یار باصفا!
کی منّت از ستاره و مهتاب می-کشم؟
تا که جمال خوب تو را بینم آشکار
منّت ز هوشیاری و از خواب می-کشم
شایسته است اگر که نیابم به جستجو
چون انتظار آن گل نایاب می¬کشم
امکان عشق او شده تسبیح قلب من
یا عشق را به رشته¬ی ایجاب می¬کشم؟
رفتند دلبران و تو ماندیّ و تک شدی
درد خیالت از دل بی¬تاب می¬کشم
مهرت به نوکران، به دلم می¬شود یقین
وقتی سرک به صُحبت ارباب می¬کشم
اکنون سبب تویی، پل تا آسمان بلند
بیهوده زحمتی پی اسباب می-کشم
خورشید من تویی. گلِ گردانِ آفتاب
با مهرتو،به چهره¬ی جذّاب می-کشم
دل می¬شود خجسته و، جان، شاد و پر سُرور
تا چشم را به چشمه¬ی شاداب می¬کشم
دریاترین! وجود مرا آبرو ببخش
رنج و عذابی از غم مرداب می-کشم
با این امید خوش که بیایی گل غزل!
خود را کنار از غزل ناب می¬کشم.
محمدعلی رضاپور (مهدی)