مثل کسی که زخم خورده درد داری/محمدرضا پرویزی
پنجشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۲:۰۶ ب.ظ
وقتی که تا حد جنون در انتظاری
مثل کسی که زخم خورده درد داری
یک تکه کاغذ مثل بختک روبرویت
از هر چه غیر إز خود به رویش می نگاری
چون ابر سر در گم میان اسمانی
هرگز نمیدانی بباری یا نباری
از مرگ از اندوه از غم می نویسی
ای مرگ ای اندوه ای غم در تو جاری
شاید دوساعت یا سه ساعت یا که یک شب
تا صبح خود را در خودت جامیگذاری
یک بغض بدخیم قدیمی در گلویت
ابستن یک اتفاق انتحاری
گاهی نمیدانی کجای قصه هستی
گاهی تمام قصه یعنی بیقراری
پیدایمان کرده ست بین آدمکها
یک مرکز تحقیق دیوانه شماری...
........
........
........
ماکاشفان کوچه بن بست هستیم
دیوانگی ...زنجیر ... هر جا هست، هستیم!!!...
محمدرضا پرویزی
۹۵/۰۸/۱۳