بپوشان چشم هایم تا بخندیم/حسین میدری
طنــاب آور برایـــــــم تا بخندیم
بپوشان چشم هایم تا بخندیم
به یاد بچگی ها صندلی را
بکش از زیر پایم تا بخندیـم
*
شد از شیراز برگردد به دنیا
به صد سرباز برگردد به دنیا
بیا طومـــــار بنویسیم با هم
که کوروش باز برگردد به دنیا
*
دوباره ناله های ساز در من
هـزار و یک شب آواز در من
بریز انگور در رگهـــای شعرم
که خیامی برقصد باز در من
*
شر و شور غزل می ریخت تا صبح
تب و تاب بغـــل می ریخت تا صبح
بــــه لبهایت شبـــی کردم اشاره
از انگشتم عسل میریخت تا صبح
*
قشنگی سینه های مرمر توست
گل خشـخاش نام دیـــــگر توست
دو چشم کابلی! لب قندهاری!
تمام جنگ افـــغانها سر توست
*
خراب و مست بگذارد به دستت
بـه ناز شست بگذارد به دستت
غلـــــط کرده النــــگوی کثـــــافت
که گفته دست بگذارد به دستت؟
*
زمین لرزیــــــد، پشت ماه خــم ماند
کسی رفت و بجــایش آه و غم ماند
شبــــی کــه نقطـــه ی آواز افتاد
نت "بســــطامی" من زیر بم ماند
*
دلیل هــر شب آهت نمیکرد
بلور اندام و دلخواهت نمیکرد
خدا می خواست من شاعر بمانم
وگـــــــرنـه این همه ماهت نمیکرد
*
از این دنیا کمی خوبی بسم هست
دو فنجان طلاکوبــــــی بسم هست
غـــــروب و چای سبز و جنگلــــی دور
تو باشی کلبه ای چوبی بسم هست
*
جنین مانده در اغمــا؛ من و تو
قلــوهــای شب ارضا؛ من و تو
خدا قـــــرص جلوگیری ندارد!؟
که هی می آورد دنیا من و تو
حسین میدری (شهراد)