ندیدم به ز خاموشی خصالی/سعدی
چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۰ ق.ظ
شیخ عطار:
چو عیسی باش خندان و شکفته
که خر باشد ترشروی و گرفته
سعدی:
نظر کردم به چشم عقل و تدبیر
ندیدم به ز خاموشی خصالی
نگویم لب ببند و دیده بر دوز
ولیکن هر مقامی را مقالی
زمانی بحث و علم و درس و تنزیل
که باشد نفس انسان را کمالی
زمانی شعر و تاریخ و حکایت
که خاطر را بود دفع ملالی
خدایست آنکه ذات بی مثالش
نگردد هرگز از حالی به حالی
۹۵/۰۸/۱۲