این گونه است قصه ی غم های بعد تو
هرگـز نمی رسم بـــه قدم های بعد تو
این اسکلت خراش دلم را وسیع کرد
این زندگی شبیهِ عدم هـــای بعدِ تو
کو شوکران من ؟ به یک جرعه سر کشم
کو جرعـــه ای هلاهل و سم هایِ بعدِ تو
حتی تسلـی ام نشده این ضریح ها
سجاده ها ... تمام حرم های بعدِ تو
تو قبله ی مقدس در سینه ی منی
من کافرم به دین صنم های ِ بعدِ تو
دریا میان خلسه ی آن چشمهاست ، من -
- مغروق مانده ی تمـــام بلـــم های بعدِ تو
این شعر ها به دردِ دل من نمی خورند
بیـــزارم از صدایِ قلـــم هـــــای بعدِ تو
امیر مرزبان