وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

۱۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشعار» ثبت شده است

درفش خرم آبادی شقایق

سکوتی پر زفریادی شقایق


به من وقتی هجوم آورد پاییز

زفروردین خبر دادی شقایق

محمد علی ساکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۳:۴۰
ad min

رفتی و پاییزی ترین ایّام حاصل شد
وحشی ترین امواج دریا سهم ساحل شد

زیبایی تصویر ها را با خودت بردی
زیبای من ! تصویر ها بعد از تو باطل شد

بعد از تو از این ابرها باران که نه ، امّا
هی درد پشت درد پشت درد نازل شد

دیگر ندارد رنگ و بوی عشق ، این دنیا
وقتی به کام بخت من زهر هلاهل شد

آیینه وقتی علت خاموشی ام را خواست ؛
این اشک ها بارید و توضیح المسائل شد

سهراب ! گفتی : « آب ها را گِل نباید کرد »
رفتی ، ندیدی بعد تو این آب ها گِل شد

آن قدر بدبختم که در این نابسامانی
حتی خدا در مرگ هم از بنده غافل شد



حنظله ربانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۳:۳۲
ad min

 

مرز زیبایـــی اگــــر آن سوی دنیــا برود

چشم باید به همان سو به تماشا برود

دیده از دور دو دریـــای مجـــاور با هم

چشم من می شکند پنجره را تا برود

بارها سنگ به پیشانی شوقش خورده

رود اگــــر خواسته از درّه به دریـــا برود

سرنگون گشتن فوّاره به ما ثابت کرد

آب می خواسته بـــا واسطه بالا برود

آی مردم...به خدا آب زلال است زلال...

بگذارید  خودش  راهِ  خودش  را  برود

کدخدا گفته که تا کار به دعوا نکشد

یکی از این دو نفـــر باید از اینجا برود

یا که یوسف به دیار پدری برگردد

یا که با پیـرهن ِ پاره زلیخـــا برود

کدخدا گفته که این دهکده، عاشقکده نیست

هرکـــه عــــاشق شده  از دهکده ی مــا برود

کوزه بر دوش سرِچشمه نیا...با این حرف

باید  از  دهکده  یک  دهکده  رسـوا بــرود

باز پیراهن ِ گلدار بــه تن خواهـــی کرد

صبر کن از سرِ این گردنه سرما برود...!

 

محمد سلمانی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۵ ، ۱۳:۲۳
ad min
آنچه در چشم تو دیدم، غزلی هست عجیب
حرف های شکرینت، عسلی هست عجیب
 
مدتی هست میان دل من با غم تو
بوسه و ناز و نیاز و بغلی هست عجیب
 
این حکایت که شدم کشته ی زیبایی تو 
حرف تکراری و ضرب المَثلی هست عجیب
 
همه ی دین مرا جادوی چشم تو ربود
چون که در عمق نگاهت، هُبلی هست عجیب
 
خنده در صحنه ی دیدار، به روی لب تو 
گاه بر نقش خدایی بدلی هست عجیب
 
خوش به حالم که به عشق تو نفس هست هنوز
بی تو هر لحظه برایم اجلی هست عجیب
 
جواد مزنگی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۵۸
ad min

 

هنگام بازی همه میگفتند:

بچه ندو می خوری زمین ....

چقدر برای بزرگ شدن عجله داشتیم

ای کاش ...

در همان کوچه کودکی قدم میزدیم...

نیماشاهینی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۳
ad min

عشق نافرجام

چه روح لطیفی دارد مهربانیت

گویا پیله ابریشمیست تنیده بگرد دلم

پاهایم عزم رفتن دارد

این چه گره ایست بردلم

بوی تنت مشامم را افسارزده است

گمان میبرم که رفته ام

چه میگویی که رفته ام

دیریست که در خاک درت گرفتار مانده ام

برق نگاهت برده هوش از سرم

وباز خیالی و مهتابی و برکه پرابی

وباز نگاهی ....آهی


نیماشاهینی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۳
ad min