وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

وی بی کد

وی بی کد.کد بلاگفا

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر علی صالحی» ثبت شده است

در ازل بود که خون از جگرم کام گرفت

بارش ابر ز چشم ترم الهام گرفت

 

آه از ناحیه ی حنجر من پیدا شد

نوح از نوحه ی من بود چنین نام گرفت

 

روزگاری است فقط خواب و خوراکم گریه است

سر و سامان مرا بازی ایام گرفت

 

هرگز ای کاش نمی زاد مرا مادر من

بسکه اندوه و مصیبت به پر و پام گرفت

 

سی چهل سال دلم سوخت...دلم سوخت...ولی

خبر حرمله آمد کمی آرام گرفت

 

کربلا – عمه ی من گفت – فقط زیبایی است

دل ما بیشتر از غائله ی شام گرفت

 

آی مردم بنویسید به تاریخ دمشق

زهر...نه ، جان مرا سنگ لب بام گرفت

 

پشت دروازه ی ساعات مرا دار زدند

و یهودی به سرم چوبه ی اعدام گرفت

 

چشمش افتاد به ما پیرزنی ، از حرصش

کاروان را وسط کوچه به دشنام گرفت

 

پنجه ای که به سر و روی حسین چنگ کشید

موی ناموس مرا در ملأ عام گرفت

 

خواهرم در وسط هلهله ها گیر افتاد

آن قدر همهمه کردند که سرسام گرفت

 

گوشواره ، زر و خلخال ، لباس ، انگشتر

هر کسی سهمیه ای زین همه اقلام گرفت

 

هر که یک روسری از اهل حرم غارت کرد

قد وزن سر عباس من انعام گرفت

 

ما گرسنه جلوی جمع نشستیم و یزید

سر دق دادن ما مجلس اطعام گرفت

 

خواست آزار دهد ، برد سر بابا را

یک به یک روبروی دیده ی ایتام گرفت

 

چشم نامحرم و اظهار کنیزی که گذشت

کار با ظرف می و چوب، سرانجام گرفت

 

خیزران خواست بگیرد جلوی قرآن را

قیصر روم ولی مسلک اسلام گرفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۵ ، ۱۰:۰۴
ad min