شبی که آتش عصیان به این دیار کشیدند/علی اصغر شیری
چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۱۱:۱۵ ق.ظ
بــه دور شهر مصیبتزده حصــــار کشیدند
شبی که آتش عصیان به این دیار کشیدند
بـه روی بیرق بر خاک سرنگون شده شهر
نشان کاوه شکستند و نقش مار کشیدند
قشون یکسره درهمشکسته غرقه خون شد
و تازیانـــه بــــه هر اسب بــــیسوار کشیدند
نگاه تازهعروســان شهر، یکسره بر در
میان حجله نشستند و انتظار کشیدند
شبانه عدهای از ترس سایههای شبیخون
میـــان آتش و خــــون نقشه فرار کشیدند
که مرده است؟ که زنده است؟ شهر یکسره خالی است
تمــــام مردم ایـن شهــر را بــه دار کشیـــدند
غروب بود کــه با نعش مردگان سر دار
میان معرکه یک شهر بیمزار کشیدند
علی اصغر شیری